آن برادر مسلمانم که در صدر اسلام،سه ماه کار می کرده است و بقیهء سال را بیکار بوده،می توانسته است که خود مستقیما با مذهب و اصول اعتقاداتش روبرو شود،که نه این آمیختگی درست و نادرست در مذهب بود و نه این همه مشغله و کار.اما بعد که با اسلامی روبرو شدیم که با فلسفه ها و مظاهر فرهنگهای دیگر آمیخته بود و کار و مشغله هم فرصت تحقیق و تتبع نمی داد،و فرهنگ اسلامی نیز،روز به روز توسعه می یافت و با دسیسه ها و تحریف ها و عناصر مختلف دیگر هم می آمیخت،ضرورت وجود کسانی را یادآور شد که در فرهنگ و تاریخ و علوم اسلامی،متخصص باشند.
پس اینها کسانی هستند که در اثر تکامل وضع اجتماعی و فرهنگی و مدنی جامعه های اسلامی،وجودشان ضرورت علمی و اسلامی پیدا کرده و مقامهائی ضروری بوده اند و بالطبع نمی توانند منحرف و بی سواد باشند؛آنچنان که در روحانیت رسمی مسیحیت هست.
اگر در طرح چنین مسائلی مورد حمله قرار می گیریم،به دلیل سوء تفاهم و دوگانگی زبان است.و یکی دیگر از نشانه های اختلاف زبان،برداشتی است که یکی از این زبان نفهم ها از اسم کتابِ مسئولیت شیعه بودن کرده و گفته:مگر شیعه بودن جرم است که مسئولیت داشته باشد؟حق هم دارد.چون او نمی داند که در زبان روشنفکر امروز،مسئولیت،یک اصطلاح حساس و مقدسی است.او این کلمه را فقط در زبان کارچاق کن ها و رشوه بگیرها و اعضاء اداره شنیده که همیشه درخواستی نامشروع و غیرقانونی داشته و همیشه می شنیده است که:نه آقا،این جرم است،نمی کنم،برای من مسئولیت دارد!
می بینید که فقط زبان را نمی فهمند،وگرنه من هم می گویم عدل، آنها هم می گویند عدل.و من برای اینکه به همفکر و همزبانم بفهمانم تا عدل اسلامی را با عدالتی که آلن دالس مطرح می کند،اشتباه نکند،می گویم عدلی که شیعه بدان تکیه دارد،اساسی ترین ابعاد معینش،مبارزهء ضد طبقاتی است و او که نمی فهمد چه می گویم،می پندارد که دارم از عدلی دیگر سخن می گویم و [ او ادعا می کند که]عدل شیعه به طبقات اجتماعی مربوط نیست،مربوط به آخرت است.
ضرورت اجتماعی و مشیّت الهی:انتقاد می کنند که گاهی مسائل شیعی و اسلامی را،توجیهی اجتماعی و طبقاتی می کنم؛در حالیکه فقط و فقط توجیهی الهی دارد.یعنی این درست نیست که می گویم:"نهضت اسلام در زمانی به وجود آمد که زمان نیازمندش بود و ایرانی و رومی و عرب قرن هفتم بیش از همیشه،و آگاهانه،از تبعیض طبقاتی و استبداد حاکمیت و حکومت و تبعیض نژادی رنج می برد و این زمینه،موجب شد تا اسلام در بخش بزرگی از جامعهء متمدن آن زمان - در نیم قرن اول - چنان وسیع و شدید،گسترش بیابد..."می گویند: این توجیهی مادی است که اسلام را پدیده ای اجتماعی و تاریخی بدانی؛در صورتی که اسلام پدیده ای است از وحی،و نازل شده از آسمان،و گسترش و موفقیتش هم به ارادهء خداوند است.
ادامه دارد...